هدیه امام رضا، امیررضا

امسال شب یلدا رفتیم خونه مامان جون. مامان آقا مهدی برای خاله فهیمه شب چله ای آورده بودن. کلی چیزای خوشگل خوشگل. یه لباس طرح هندونه هم من روز قبل رفتم بهار برات خریدم خیلی بهت میاد پسرم چون سفیده همه چیز بهش میاد قرمز بیشتر. خیلی خوردنی شده بودی   ...

ش

اصلا دوست نداری غذا رئ دهنت بذارم منم بشقاب غذا رو میزارم جلوت خودت با دستای کوچولو و خوشگلت بر میداری می خوری منم گاهی حواست نباشه یه لقمه دهنت میزارم ...

ش

امسال محرم علی اصغرت کردیم مامان جون برات لباس دوخت و با مامان جون و خاله زینب رفتیم مصلا اونجا پر از نینی بود من فکر می کردم دوست داشته باشی اما خیلی راضی نبودی و بد قلقی کردی فکر کنم از شلوغی بدت اومد ...

امیررضا برای یک سالگیت می خواستم ببرمت آتلیه ولی ببخشید یه کم دیر شد ولی عکسای خیلی خوشگلی گرفتی حدود 200 تا عکس که چند تایی رو اینجا گذاشتم وای که چقدر خوردنی شدی       ...

خدا رو شکر لیمو خیلی دوست داری وقتی میارم بهت بدم یه تکه شو برمیداری که خودت بخوری و سر تا پات رو کثیف می کنی ولی اشکال نداره همین که می خوری عالیه در اینجا یه کوچولو از شیطونیات رو نشون میده از مبل میای بالا و من یهویی می بینم یه سر موش پیدا شد بعد میای بالا و میای رو اپن وای به حال من ...

دست راست خانم دکتر رو سر امیررضا ...

امروز از خیابون دلاوران رد می شدیم یه تاب محافظ دار تو یه پارک دیدم رفتیم تو رو سوارش کردیم کیف کردی اصلا هم نترسیدی پسر شجاع قول میدم یه تاب برات بخرم تو خونه بازی کنی ...