هدیه امام رضا، امیررضا

همچنان در حال دندان در آوردن غذا نخوردن و حرص به مامان دادن تا حالا 14 تا دندون داری   ...

بعضی روزا پنج شش دقیقه می زارمت جلو پنجره، کلی کیف می کنی اصلا به پنجره بسته هم راضی نمیشی باید حتما برات بازش کنم امان از روزهایی که هوا سرده مثل عکس راست هم می ترسم خودت سرما بخوری هم خونه سرد میشه     ...

انقدر آب رو دوست داری که اگه بهت اجازه بدیم میدویی تو حموم حموم از جاهای محبوبته اینجام شدیدا مشغول بازی بودی هرچی هم صدات کردم توجه نکردی اصلا حوصله مزاحم رو نداشتی   ...

نون بربری خیلی دوست داری دیشب هم بابات نون بربری گرفته بود دویدی اومدی رو مبل و از روی اپن یه نون برداشتی و شروع کردی خوردن کی جرات داره ازت بگیره حالا یه کار جدید هم میکنی وقتی چیزی می دیم بخوری و نمی خای برمی داریشو میذاری دهن طرف میخای بگی زرنگی خودت بخور ای بلا ...

لطفا همه ساکت باشن امیررضا داره مطالعه می کنه چند تا کتاب داری عاشق اونایی میری خودت برمی داری باز می کنی ورق می زنی و یه چیزایی می گی  همه بچه ها تو این سن یه سری کارها رو که پدر و مادر بهشون بگن انجام می دن تو جز بعضی کارها که دوست داری مثل حموم رفتن که تا بهت میگم بیا بریم حموم میدویی جلوی حموم می ایستی و یا وقتی گرسنته میگم بدو غذا میدویی هیچ کاری دیگه رو گوش نمی دی در عوض مرتب دستور میدی مثلا کنترل رو میاری که یعنی برام تلوزیون روشن کن ظرف چایی و نبات و حبوبات رو میاری یعنی در این ها رو برام باز کن و کی جرات داره انجام نده ...

f

...

امروز خیلی شلوغ شده بودی نذاشتی مامانت درس بخونه یه کار دیگت این بود که زیر پریز برق ایستاده بودی و سر و صدا که می خام لامپ رو روشن کنم اینکار رو باباجون یادت داده اما امیدوار بودم که تو خونه خودمون به پریزای برق دقت نکنی که دیدم بله کارمون در اومد منم گذاشتمت رو یه چهار پایه و رفتی یه دل سیر لامپ خاموش و روشن کردی و خودت اومدی پائین ...

دیروز استوانه هوش رو بهت دادم درست روی هم گذاشتی همیشه از کوچک به بزرگ می ذاشتی این دفعه از بزرگ به کوچک گذاشتی فقط دو حلقه که گلوله های کوچک داره رو بازی نمی گیری فقط از اونا بعنوان جغجغه استفاده می کنی امروز هم تونستی استوانه ها رو 3 تا 3 تا رو هم بذاری ...