امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

هدیه امام رضا، امیررضا

وقتی قنداق شدی

شب چهارم زندگی شیرینت بود که مامان بزرگات و عمه هات قنداقت کردن. من که احساس کردم خوشت نیومده زود بازت کردم. اینم فریاد اعتراضت. ...
4 آبان 1390

شیرین ترین لحظه زندگی مامان و بابا وقتی که اومدی تو بغلمون

شب تولد امام رضا پیش دکتر تقی پور رفتم گفت قلبت نامنظم میزنه قلب کوچولوت داشت تاب تاب می کرد تابیای و مارو ببینی که خدا رو شکر مش کلی نبود. ساعت ٢ شب بود که اولین دردهای حضورت رو درک کردم و چه شیرین بود.ساعت ٦صبح به بیمارستان چمران رفتیم. تو راه با بابایی تصمیم گرفتیم که اگه امروز دنیا بیای اسمت رو امیررضا بذاریم. بالاخره ساعت ٢بعد از ظهر انتظارمون به پایان رسید و نگاه هامون با هم تلاقی کرد چه لحظه های شیرینی بهترین لحظات زندگی مامانت بود. اولین بار که در اوج درد دیدمت فهمیدم خدا یه گل پسر بلند ولاغر و خوش تیپ بهم داده خیلی نگران سلامتیت بودم که خدا رو شکر اونجا همه گفتن سالمی فقط یه کم از لاغریت متعجب بودند چون هیچ مشکلی وجود نداشت. صدای گر...
4 آبان 1390

بیشتر از یک کیلو شدی

امروز یکشنبه 8 مرداد با بابایی به مرکز سونوگرافی حمدی پور تو رفتیم تا هم ببینیمت هم مطمئن بشیم سالمی . دکتر به ما چفت که وزنت 1340 گرم شده و 29 مهر میای تو بغلم
8 مرداد 1390