امیررضا نشسته
مامانی ببین چقدر زرنگم تو 2ماهگی نشستم تازه دستمم تکون میدم خیلی هم خوشحالم اصلا هم نمی ترسم ...
نویسنده :
فرشته و فاضل
23:51
حرکات جالب حین خوابیدن
وای امیررضا انقدر وقتی می خوابی حرکات جالب و کش و قوس به بدنت می دی که مامان دلش ضعف می ره. یکیشو برات گذاشتم ...
نویسنده :
فرشته و فاضل
20:50
تولد یک ماهگی و اولین باری که خندیدی
تو تولد یک ماهگیت بود که برای اولین بار خندیدی اونم به باباجونت. فکر کنم خیلی خوشحال بودی که برات تولد گرفتیم می خواستی ارمون تشکر کنی اولین خنده زیبات رو بهمون نشون دادی ...
نویسنده :
فرشته و فاضل
16:09
بدون عنوان
وقتی قنداق شدی
شب چهارم زندگی شیرینت بود که مامان بزرگات و عمه هات قنداقت کردن. من که احساس کردم خوشت نیومده زود بازت کردم. اینم فریاد اعتراضت. ...
نویسنده :
فرشته و فاضل
13:39
بعد از حموم کردنت
بعد از حموم کردن خیلی خوشگل تر شده بودی. از همون وقتا تلوزیون رو دوست داشتی و نگاهت به تلوزیون بود. ...
نویسنده :
فرشته و فاضل
13:37
شیرین ترین لحظه زندگی مامان و بابا وقتی که اومدی تو بغلمون
شب تولد امام رضا پیش دکتر تقی پور رفتم گفت قلبت نامنظم میزنه قلب کوچولوت داشت تاب تاب می کرد تابیای و مارو ببینی که خدا رو شکر مش کلی نبود. ساعت ٢ شب بود که اولین دردهای حضورت رو درک کردم و چه شیرین بود.ساعت ٦صبح به بیمارستان چمران رفتیم. تو راه با بابایی تصمیم گرفتیم که اگه امروز دنیا بیای اسمت رو امیررضا بذاریم. بالاخره ساعت ٢بعد از ظهر انتظارمون به پایان رسید و نگاه هامون با هم تلاقی کرد چه لحظه های شیرینی بهترین لحظات زندگی مامانت بود. اولین بار که در اوج درد دیدمت فهمیدم خدا یه گل پسر بلند ولاغر و خوش تیپ بهم داده خیلی نگران سلامتیت بودم که خدا رو شکر اونجا همه گفتن سالمی فقط یه کم از لاغریت متعجب بودند چون هیچ مشکلی وجود نداشت. صدای گر...
نویسنده :
فرشته و فاضل
13:26
بیشتر از یک کیلو شدی
امروز یکشنبه 8 مرداد با بابایی به مرکز سونوگرافی حمدی پور تو رفتیم تا هم ببینیمت هم مطمئن بشیم سالمی . دکتر به ما چفت که وزنت 1340 گرم شده و 29 مهر میای تو بغلم
نویسنده :
فرشته و فاضل
20:12