یه خطر بزرگ ازت گذشت
باباجون و مامان جون ودایی ها اومدن دوباره رفتین آبشار و دوباره بلا سرت اومد از ماشین که پیاده شدی یه لچظه ازت غافل شدیم پریدی جلوی یه ماشین خدا رحم کرد که ماشینه خیلی یواش راه می رفت فقط زمین خوردی و صورتت زخم شد
اونجا 2تا پله ی تخت ها رو فکر کنم 20 بار رفتی بالا و اومدی پایین فکر کنم پله بالا و پایین رفتن تمرین میکردی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی